چيكار كنم ديگه با چي بازي كنم حوصلم سر رفته بود
بدون عنوان
بدون عنوان
اون بالا داشتن صدام ميكردن منم رفتم
رفته بودم سر كار بابام
گفتني ها
سلام عزيز دل مامان قربون اون چشاي خوشگلت ماماني دارم خبر هاي خوبي مينويسم چه خبر خبر ازاينكه ديگه به مهد كودك عادت كردي وبا محيطش خودت و وفق دادي اونجا رو خيلي دوست داري مخصوصا مربيتو بهش ميگي آبي يعني ابجي آخه خداييش اونم دوست داشتنييه انشااله از عكسهايي كه توي مهد گرفتم هم ميزارم ...
نویسنده :
مامان کمیل
11:40
گفتني ها
سلام پسر خوشگل مامان خيلي وقته كه نميتونيم سري به وبلاگت بزنيم ومطلبي بزاريم ناراحت نشو مامان جان درست ميشه اخه اين روزها سرمون خيلي شلوغه ماه رمضان هم كه هست خلاصه مامان جان امروز ميخوام برات از مهد رفتنت بگم اخه تصميم گرفتيم تو عزيز دل و بزاريم مهد يه مهد خوب پيدا كرديم ويه مربي خصوصي برات گرفتيم تا فقط هواسش به تو باشه مامان هم هر روز باهات ميره مهد تا توعادت كني ولي داخل پرانتز بگم كه اونجا رو اصلا دوست نداري فقط حياط مهد رو دوست داري اونم به خاطر اسباب بازيهايي كه اونجاست ولي مامان من خيلي ناراحتم چون تو همش اونجا گريه ميكني منم تا تو گريه ميكني زود تر از تو شروع ميكنم به گريه ميدونم كار بديه ولي دست خودم نيست اميدوارم اين مشكلت حل ب...
نویسنده :
مامان کمیل
10:18
اندر احوالات اين روزها
سلام پسرم فندق ناز مامان نمي دوني اين روزها چقدر شيرين كاري ميكني چه شيطنت ها كه نميكني چه بلبل زبوني ها كه نمكني فقط به خاطر مشغله كاري مامان وبابايي از جمله امتحانات واداره و.....زياد نميتونيم به وبلاگت سر بزنيم از اين شيرين كاريات بگيم اين روزها تا ميگم بريم خونه كسي ميگي نه ميگم چرا فورا اشاره ميكني و ميزني به سرت وميگي اونجا منو ميزنن چقدر بامزه مثل يه طوطي حرفهايي رو كه بهت ميگيم تكرارميكني نامهاي افرادو خوب ميگي مثلا به ابجي مائده مگي ايده به خاله جون ميگي اذر تا عمه جونت و ميبيني ميگي عاما وبوسه بارانش ميكني تا ميگم با عمه امروز چكار كردين فورا دستاتو گاز ميگيري يعني عمه گازم گرفت
نویسنده :
مامان کمیل
11:29